این افتضاح نیست؟ اوه، وحشتناک فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است! فراتر از باور فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی مالی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است! یک ماه تمام گذشت و فقط یک یادداشت مانند آن را نشان داد! چهار هفته اشتیاق و امید – تماشای نامه در عذاب – تلاش و زحمت برای فراموش کردن! و سپس یک یادداشت مانند این!
اوه، این مرا وحشی می کند! امشب روی صندلی بی حرکت نشستم، فراموش کردم که گرسنه ام، همه چیز را فراموش کردم. به آینده نگاه کردم؛ احساسی داشتم که فکر نمیکنم قبلاً هرگز در زندگیام داشته باشم – یک ناامیدی وحشتناک، سیاه و خمیازهآمیز – چیزی آنقدر ترسناک که نفسم را بند آورد. فرض کنید روی پلی بر فراز پرتگاه ماهانه ایستادهاید، و ناگهان آن را از دست دادهاید، و در یک لحظه وحشتناک متوجه شدهاید که دارید پایین میروید – مثل یک برق – و هیچ چیز نمیتواند شما را نجات دهد!
پس باید این باشد، پس زندگی من این باشد! قرار فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است این کتاب را برای ناشری پس از انتشار بفرستم و اینگونه برگردد! و در همین حین وقتم را به تناوب بین این هرمی اتاق و تجارت عمده فروشی کاغذ بگذرانم!
بله، من دارم حقیقت را می بینم! من یک اتم درمانده هستم که برای زنده ماندن تلاش می کنم – نوری درخشان در تاریکی – و دارم بیرون می روم! من در حال از دست دادن هستم – و چه کنم! چه کسی مرا نجات خواهد داد – چه کسی به من کمک خواهد کرد؟
دیروز داشتم با یکی از دوستان صحبت می کردم. او دقیقاً آنچه را که اتفاق افتاد پیش بینی کرد. او گفت: «یک قانون وضع کن، هیچ انتظاری از دنیا نداشته باش. وقتی دست نوشته ای می فرستید، بدانید هفتگی که در حال بازگشت فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است!—در غیر این صورت دیوانه می شوید.»
اما من باید از این طریق دیوانه شوم . چرا، من چه کار کنم؟ چگونه می توانم کار کنم مگر اینکه بتوانم رایگان دریافت کنم؟ من نمی توانم یک روز زندگی کنم مگر اینکه این امید را داشته باشم. و اگر این موجودات عدد کور که از کتابها پول در می آورند، شعر مرا پس می فرستند – چرا، مرا خواهد کشت – مرا به یک احمق تبدیل می کند!
دیشب تا نزدیک به روز به رختخواب نرفتم. ناامید بودم – از حیرت دیوانه بودم. این چیز هرگز به عنوان وحشی ترین احتمال به ذهن من خطور نکرده بود.
ساعتها روی زمین قدم میزدم. و سپس دوباره در گیجی فرو می رویم. “آنها آن را پس می فرستند! آنها آن را نمی خواهند!» – به غر زدن ادامه دادم. من خود ناشر را دیدم که به طور اتفاقی به خطی از آن نگاه می کند و سپس با عجله ادامه می دهد. او را دیدم که با چشمان هیجان زده آن را اعلام می کند – همانطور که قبلاً آن را اعلام می کردم! بیچاره احمق!
- ۰ ۰
- ۰ نظر