پنجشنبه ۰۸ شهریور ۰۳ | ۱۸:۲۲ ۶ بازديد
شلوار و گل و کیک عروسی، برنج و روبان های سفید و یک سفر ماه عسل وجود دارد. و سپس یک آپارتمان در شهر، یا شاید حتی یک خانه کامل، با یک ساقی و یک کالسکه – چه کسی می تواند بگوید؟ با سرازیر شدن ثروت از شمال، غرب و جنوب به کلان شهر، چنین چیزهایی اغلب به دست دوشیزگان زیبا و بی گناه در خانه های سرپناه می افتاد. و این یکی با عکس بود که خودش را بر سر شاعر بی پولی پرت می کرد.
که نتوانست از او حمایت کند و حتی پیشنهاد امتحان نکرد! “آیا او قصد دارد کمی کار کند؟” سوال بود؛ و کوریدون به آرامی توضیح داد که آنها قصد داشتند “به عنوان برادر و خواهر زندگی کنند.” و این اوج را به پایان رساند – که ثابت شد دیوانگی شدید و پرخاشگر فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است، اگر حیله گری و کلاهبرداری واقعی را ثابت نمی کرد. در با فنجان پایان، مادران که کاملاً مبهوت و درمانده بودند، به یکدیگر متوسل شدند.
زیرا برای هر یک از آنها، از آنجایی که فضایل فرزندان خودش بسیار آشکار بود، واضح بود که این تراژدی وحشتناک باید از دسیسه های دیگری سرچشمه گرفته باشد. روزی تیرسیس و مادرش که در جاده ای قدم می زدند، با کوریدون و مادرش در تپه ای بلند که بادهای وحشیانه در آن می وزید، ملاقات کردند. و در اینجا غم خود را ریختند و فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت با ۵ نشان , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استیضاح خود را در برابر طوفان پرتاب کردند.
برای تیرسیس آنها ابعاد قهرمانانه داشتند، مانند ملکه های با موکل تراژدی برجستگی داشتند. در پس از تاریخ این به عنوان ملاقات مادران شناخته می شد، و او آن را به رقابت بزرگ در بین برونهیلد و کریمهیلد تشبیه کرد. بعد از همه چیز، مصیبت دیگری آمد. در پانسیون با کوریدون چند خانم مسن زندگی می کردند که توانایی قابل توجهی در پیشگویی اعمال شیطانی دیگران داشتند. آنها اعمال بد کوریدون و تیرسیس را پیشگویی کرده بودند و یکی از آنها متاثر شد که روزی نزد مادر کوریدون بیاید و به او هشدار دهد که مبادا دیگران نیز آنها را خدایی کنند. و بنابراین عذاب بیشتری وجود داشت.
کشف شد که کوریدون برای همه خدمتکاران و خاندان های موش تابستانی به یک طرد شده اجتماعی تبدیل شده بود – دختری که به دیدن شاعری در کلبه تنهایی او رفت و تا ساعات نامعلومی از شب ماند. و بنابراین یادداشتی به تریسس رسید که میگفت کوریدون دیگر نباید به کابین بیاید. و بعداً در همان روز خود کوریدون آمد تا خبر بدهد که تلگرافی از شهر آمده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
او و مادرش روز بعد محل را ترک خواهند کرد. ترسیس از عصبانیت شعله ور بود و برای این بود که به نزدیکترین کشیش برود و موضوع همان جا حل شود. اما کوریدون او را از این کار منصرف کرد. او گفت: «من به این موضوع فکر کردهام، و بهتر فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است که بروم. شما باید کتاب را تمام کنید – همه چیز به آن بستگی دارد، و می دانید که اگر من اکنون به اینجا بیایم.
نمی توانید این کار را انجام دهید. اما اگر من بروم، چیزی برای مزاحمت شما وجود نخواهد داشت. من می توانم در این مدت مطالعه کنم. و وقتی پاییز در شهر همدیگر را ببینیم، همه چیز در برابر ما روشن خواهد شد.» آمد و خود را در آغوش او گذاشت. او گفت: «میدانی، عزیز دلم، رفتن برای من آسان نخواهد بود.
که نتوانست از او حمایت کند و حتی پیشنهاد امتحان نکرد! “آیا او قصد دارد کمی کار کند؟” سوال بود؛ و کوریدون به آرامی توضیح داد که آنها قصد داشتند “به عنوان برادر و خواهر زندگی کنند.” و این اوج را به پایان رساند – که ثابت شد دیوانگی شدید و پرخاشگر فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است، اگر حیله گری و کلاهبرداری واقعی را ثابت نمی کرد. در با فنجان پایان، مادران که کاملاً مبهوت و درمانده بودند، به یکدیگر متوسل شدند.
زیرا برای هر یک از آنها، از آنجایی که فضایل فرزندان خودش بسیار آشکار بود، واضح بود که این تراژدی وحشتناک باید از دسیسه های دیگری سرچشمه گرفته باشد. روزی تیرسیس و مادرش که در جاده ای قدم می زدند، با کوریدون و مادرش در تپه ای بلند که بادهای وحشیانه در آن می وزید، ملاقات کردند. و در اینجا غم خود را ریختند و فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت با ۵ نشان , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم استیضاح خود را در برابر طوفان پرتاب کردند.
برای تیرسیس آنها ابعاد قهرمانانه داشتند، مانند ملکه های با موکل تراژدی برجستگی داشتند. در پس از تاریخ این به عنوان ملاقات مادران شناخته می شد، و او آن را به رقابت بزرگ در بین برونهیلد و کریمهیلد تشبیه کرد. بعد از همه چیز، مصیبت دیگری آمد. در پانسیون با کوریدون چند خانم مسن زندگی می کردند که توانایی قابل توجهی در پیشگویی اعمال شیطانی دیگران داشتند. آنها اعمال بد کوریدون و تیرسیس را پیشگویی کرده بودند و یکی از آنها متاثر شد که روزی نزد مادر کوریدون بیاید و به او هشدار دهد که مبادا دیگران نیز آنها را خدایی کنند. و بنابراین عذاب بیشتری وجود داشت.
کشف شد که کوریدون برای همه خدمتکاران و خاندان های موش تابستانی به یک طرد شده اجتماعی تبدیل شده بود – دختری که به دیدن شاعری در کلبه تنهایی او رفت و تا ساعات نامعلومی از شب ماند. و بنابراین یادداشتی به تریسس رسید که میگفت کوریدون دیگر نباید به کابین بیاید. و بعداً در همان روز خود کوریدون آمد تا خبر بدهد که تلگرافی از شهر آمده فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است.
او و مادرش روز بعد محل را ترک خواهند کرد. ترسیس از عصبانیت شعله ور بود و برای این بود که به نزدیکترین کشیش برود و موضوع همان جا حل شود. اما کوریدون او را از این کار منصرف کرد. او گفت: «من به این موضوع فکر کردهام، و بهتر فال جدید و آنلاین قهوه , احساس , تک نیت , چای , چوب , امروز , انبیا , پیشگویی , روزانه , ساعت , فردا , سرنوشت , ازدواج , ابجد , زندگی , صوتی , شمع , عشق , کارت , ورق دعا و جادو و طلسم است که بروم. شما باید کتاب را تمام کنید – همه چیز به آن بستگی دارد، و می دانید که اگر من اکنون به اینجا بیایم.
نمی توانید این کار را انجام دهید. اما اگر من بروم، چیزی برای مزاحمت شما وجود نخواهد داشت. من می توانم در این مدت مطالعه کنم. و وقتی پاییز در شهر همدیگر را ببینیم، همه چیز در برابر ما روشن خواهد شد.» آمد و خود را در آغوش او گذاشت. او گفت: «میدانی، عزیز دلم، رفتن برای من آسان نخواهد بود.
- ۰ ۰
- ۰ نظر